خلوت گزیدگان
ماییم و اشک دیده و سودای عشق یار
وز بارگاه بخشش جرمش امیدوار
پوشیده نیست زیور مهر از لقای دوست
روز الست لطف مزیدش شد آشکار
گر رهروی به ملک یقین در طریق عشق
پاینده باش که کار جهان نیست پایدار
باید که در طریق طلب جمله جان شوی
تا جان به پای دلبر جانان کنی نثار
گر سقف آستان جهانی شود خراب
ما را غم فراق نگار است و درد یار
مجلس به بزم عشرت مستانه می رود
از فیض جام و ساقی گلفام و گلعذار
ساقی به تیر غمزه مزن بر دل سبو
ساغر به لطف باده بگردان و می بیار
کامم رواست از اثر صوت بلبلی
میخواند دوش نغمه ی شیرین شهریار
جز بذر دوستی که دهد بار آشتی
در کشتزار خاطره بذر ی دگر مکار
از آستان رحمتش این مژده ام رسید
خلوت گزیدگان ماه صیامند رستگار
ورد سحر شفاست براری ز کف مده
غیرت ببر ز همت پاکان روزه دار
#امان_الله_آقابراری
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت