شعربی دروغ شعر بی نقاب

شعرت نمی آید؛ من این را خوب ؛می فهمم
ساکن شدی در ساعت سرکوب ؛می فهمم

گاهی دلت را درز میگیری و  گاهی هم
صدها بُرش بر قلب پر آشوب؛ می فهمم

معجون افکاری که در ذهن تو می پیچد
سودی ندارد ؛چرخه ی معیوب ؛می فهمم

انگیزه افتاده به سرداب  پریشانی
خودکار بی رنگ و ورق مرطوب ؛می فهمم

تلخ است اوقاتت از این رسمِ درویی ها
وقتی نمانده خنده ای مرغوب ؛می فهمم

از بی دروغ و بی نقاب شعر مأیوسی
جایی که مس هم گشته زرین کوب ؛می فهمم

دوران بی پروایی و گستاخی و نفرت
حرفی ندارد با تویِ محجوب؛ می فهمم

ابراز میمیرد اگر چه حرف بسیار است
وقتی شعوری میشود مضروب ، می فهمم

گفتم تمام شعر را تا من بگویم باز
حال ِ تو را ای تا ابد محبوب! می فهمم

#ارسا_اجلالی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید خانه ملک مسکونی در تهران دانلود آهنگ های محسن ابراهیم زاده خسته دختری بر باد تعمیر یخچال فریزر شهر ریوند فروشگاه بافت طلایی .:Ridiculousness:. راهِ آرامـش بازی تخته نرد و بازی حکم آنلاین با پول واقعی